بحث درباره نقاشی قدیم ایرانی، نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد غالباً هنر مـینیـاتور را بـه ذهنـها مـیآورد. نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد درون واقع، مشـهورترین و ارزنده ترین نمونـههای هنر تصویری ایران را مـیتوان بر صفحات نسخههای خطی و مرقعات ملاحظه کرد ما کاربرد واژهٔ نگارگری به منظور این گونـه تصاویر را بر اصطلاح مـینیـاتور ترجیح مـیدهیم. نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد هنر نگارگری ایرانی-اسلامـی از سده چهاردهم/هشتم ه که تا سده هفدهم/یـازدهم شکوفایی نمایـان داشت؛ ولی آثار تصویری بـه جای مانده از ادوار پیش از اسلام که تا زمان حمله مغولان، و همچنین آثار دیوارنگاری، پرده نگاری،قلمدان نگاری و غیره درون قرون متاخر نیز جلوههایی دیگر-اما کمتر شناخته شده-از نقاشی ایرانی بـه شمار مـیآیند.[۱]
نقاشی یـا نگارگری ایرانی کـه به اشتباه مـینیـاتور نیز خوانده مـیشود شامل آثاری از دورههای مختلف تاریخ اسلامـی ایران هست که بیشتر بـه صورت مصورسازی کتب ادبی (ورقه و گلشاه، کلیله و دمنـه، سمک عیـار، و...)، علمـی و فنی (التریـاق، الادویـه المفرده، الاغانی، و...)، تاریخی (جامع التواریخ، و...)، و همچنین، برخی کتب مذهبی، همچون، خاوران نامـه مـیباشد.
محتویـات
تحولات هنر تصویری درون نقاشی ایرانی[ویرایش]
چنین بـه نظر مـیرسد کـه تحولات هنر تصویری درون ایران-به رغم گسستهای تاریخی، نفوذ فرهنگهای بیگانـه، و آمـیختگی سنتهای غیر متجانس -از پیوستگی و تداوم نسبی برخوردار بودهاند. البته این خط کمابیش پیوسته را بیشتر درون استمرار روح فرهنگی و جوهر زیبایی شناسی مـیتوان دید که تا در همانندیـهایی کـه ممکن هست از لحاظ سبک و اسلوب درون آثار مربوط بـه ادوار مختلف وجود داشته باشد. مثلاً، اگر سنگ نگارههای بسیـار کهن غارهای مـیرملاس و همـیان درون لرستان را درون کنار نقوش سفالینـههای سیلک، مورد ملاحظه قرار دهیم، با تجانسی آشکار درون روش کلی باایی انسان و حیوان مواجه مـیشویم. نظیر چنین تجانسی را درون مقایسه دیوار نگارههای کاخ چهلستون با پردههای رنگ روغنی مکتب پیکر نگاری درباری بـه نحو واضح تری تشخیص مـیدهیم. بدین قیـاس، مثلاً نقشمایـه اسب سوار درون دیوارنگاری شـهر دورا ارپوس، دیوارنگاری نیشابور، و نگارگری سده شانزدهم، وجوه اشتراک صوری و مضمونی دارند. آنچه این تصاویر مختلف از لحاظ سبک، مقیـاس، و کارکرد را درون ریشـه بـه هم مربوط مـیکند، عدم رغبت هنرمند ایرانی بـه تقلید از طبیعت و تاکید او بر بیـان مفاهیم ذهنی و نمادین است. از این رو، مـیتوان چکیده نگاری، تزیین و انتزاع را خصلتهای عام نقاشی ایرانی دانست.[۲]
اولین آثاری کـه بتوان نام نقاشی بر آنـها نـهاد، درون غار دوشـه لرستان و با حدود هشت که تا دههزار سال قدمت بـه دست آمده، و در دوره تاریخی آنچه را کـه بتوان نقاشی نامـید درون دیوارنگاریهای اشکانی و ساسانی مـیتوان دید. با ورود اسلام بـه ایران، این کشور که تا مدتها بـه دست امویـان و عباسیـان اداره شد، و از آن پس، با روی کار آمدن سلسلههای ایرانی سامانیـان، غزنویـان، و آل بویـه استقلال از دست رفتهٔ ایرانیـان که تا حدودی بـه آنـها بازگشت.
از این پس، زمـینـه به منظور احیـای هنر و فرهنگ ایرانی فراهم شد و هنر ایرانی درون خدمت اسلام درآمد. عمدهٔ آثار بـه دستآمده درون این دوران شامل مصور سازی کتب مـیباشد و کمتر شامل نقاشی دیواری کاخهاست.
همچنین، عنوان مـیشود کـه مسلمـین درون حین ترجمـهٔ آثار یونانی و بیزانسی تصاویر این کتب را نیز کپی برداری کردهاند.
بر اساس اسناد سه دورهٔ متمایز ولی پیوسته به منظور تاریخ نقاشی قدیم ایرانی درون نظر گرفته مـیشود:
نقاشی ایرانی، تاثیرات خارجی[ویرایش]
از اوایل سده هفدهم ارتباط سیـاسی و مبادله تجاری وسیعی مـیان ایران و کشورهای دیگر -به خصوص کشورهای اروپای باختری-برقرار شد. درون این زمان،شاه عباس اول[صفوی]شـهر قدیم اصفهان را نوسازی کرده و آن را بـه پایتختی خود برگزیده بود. سفیران سیـاسی، سیـاحان،مبلغان مذهبی، بازرگانان و حتی هنرمندان و صنعتگران خارجی بـه این شـهر روی آورده بودند. این جو بینالمللی بر زندگی هنری اصفهان اثر گذاشت. چنان کـه برخی از نگارگران ایرانی بـه روش باایی طبیعتگرایـانـه و نیز بـه موضوعهای نفاشی غربی جلب شدند. مـیتوان فرهنگهای گورکانی هند، جامعه ارمنی، و اروپای باختری را درون این گرایش موثر دانست، گرچه مـیزان و نوع تاثیرات مختلف بودند.[۴]
شیوههای نام گذاری مکاتب نگارگری ایرانی بر اساس مرکزیت امپراطوری حاکم بر کشور انجام شده است، یعنی هر جا کـه محل تمرکز قدرت و تجمع ثروت بوده و مقر حکومت کشور محسوب مـی گردیده است، هنرمندان از گوشـه و کنار، بـه مـیل و رغبت یـا بـه اکراه و اجبار، بـه آن جا مـیآمدند. این شیوه نامگذاری و تقسیم بندی مکاتب نگارگری ایرانی را محققان غربی رایج کردهاند کـه در پژوهشهای ایرانی هم کم و بیش معمول شده است.[۵]
به منظور درک و توضیح بهتر تأثیر و تأثرات نگارگری ایرانی آن را درون دورههای مختلف حکومتی سلسلههای ایرانی و یـا پایتختهای همـین حکومتها، همچون مکتب سلجوقی، عباسی، شیراز، تبریز، یـا به منظور مثال، هرات دستهبندی مـیکنند.
- نکته: نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد حتما توجه داشت کـه همپوشانیها درون تاریخهایی کـه در بعد این بخش خواهد آمد، با توجه بـه پراکندگی حکومتها و پایتختهای ایشان درون قلمروی فرهنگ و هنر ایرانی و نـه قلمروی سیـاسی آن٫ قابل توجیـهاست.
از جمله مکتبهای نگارگری ایرانی مـیتوان این موارد را نام برد (سعی شده ترتیب تاریخی رعایت شود):
مکتب بغداد[ویرایش]
که آن را مکتب عباسی نیز نامـیدهاند را برخلاف مکاتب دیگر مکاتب نگارگری نمـیتوان مکتبی ایرانی نامـید چراکه از یک سو زیر تأثیر هنر بیزانس و از سویی دیگر درون استیلای هنر ایرانی (ساسانی) است. از این روی این مکتب را مکتب بینالمللی نیز گفتهاند.
پیشینـهبا روی کار آمدن عباسیـان (۶۵۶-۱۳۳ه. ق)، بغداد بـه عنوان اولین مرکز مصورسازی کتب درون دنیـای اسلام مطرح شد و با مصورسازی کتبی کـه بیشتر جنبه علمـی و فنی و کمتر جنبه ادبی داشتند کار خود را پی گرفت.
سبکشناسینگارههای این مکتب ساده و زیباست. البسه از پرداخت قابل توجهی بـه خصوص درون چین و جامـهها برخوردار هست و همچنین استفاده از نقوش اناری، بالهای فرشته گون و شیوههای باایی حیوانات وام گرفته شده از هنر ساسانی هست و درون بیشینـه این نگارهها شاخه و برگی بـه نشانـه طبیعت بـه چشم مـیخورد.
از خصوصیـات دیگر این نگارهها مـیتوان بـه پسزمـینـههای ساده کـه یـا بدون رنگ رها شده و یـا بـه طور اجمالی رنگ آمـیزی شدهاند گویی کـه نگارهها درون فضا رهایند، رنگها درون نگاره اصلی اندک هستند ولی با هماهنگیای چشم نواز بـه کار رفتهاند.
کتب مکتب بغدادمکتب سلجوقی[ویرایش]
از قرن چهارم (ه. ق) سبکی درون نگارگری ایران ظهور مـییـابد کـه آن را سبک سلجوقی مـینامند. این سبک اولین مکتب ایرانی درون زمـینـه نگارگری است. درون این دوره دوباره تصویر سازی کتاب ارژنگ مانی رونق مـییـابد.
سبکشناسیاز منظر دیداری (بصری) درون این مکتب هم چنان ترکیب بندیهای ساده هم چون مکتب عباسی حفظ شده ولی تأثیراتی کـه از نقاشی عهد ساسانی (و پیش از اسلام) و سلایق شرق دور (چین) بر این مکتب حاکم شده وجه عمده تمایز آن با مکتب عباسی است.
در بسیـاری از پیکرهها هالهای دور سر وجود دارد کـه به دلیل جدا پیکره از بعد زمـینـه استفاده شده، سرها بزرگتر از بدن هستند و بر بازوها عموماً بازوبندی بـه چشم مـیخورد.
کتب مکتب سلجوقی سفالهای منقوش مکتب سلجوقیبه علت تحریم استفاده از فلزات گرانبها درون دوره اسلامـی، ساخت ظروف سفالی رونق یـافت. نقشهای سفالها عمدتاً ویژگیهای نگارههای این عهد را بازتاب مـیدهند و در مورد خطوط از خط کوفی بر سفالینـهها سوداند.
مکتب تبریز[ویرایش]
یکی از مکاتب نگارگری ایران بهنام «مکتب تبریز» درون شـهر تبریز، درون دورهٔ ایلخانان، جلایریـان، ترکمانان قراقوینلو و آققوینلو و صفویـان شکل گرفت.[۶] نمونـههایی از آثار مکتب نگارگری تبریز از قرن چهاردهم مـیلادی:
مکتب تبریز اولاولین مکتب نگارگری ایرانی درون تبریز پایـه ریزی شدهاست، کـه به همـین دلیل آن را مکتب تبریز ۱ نامـیدهاند.
- در دوران صفوی و بازگشت تختگاه بـه تبریز مکتب دیگری درون نگارگری با نام تبریز ۲ شکل مـیگیرد.
همچنین به منظور اولین بار درون تاریخ ایران مصور سازی کتب بـه شکل کارگاهی و در مجموعهای بـه نام ربع رشیدی کـه به همت خواجه رشد الدین فضلالله بنا شده بود بـه انجام مـیرسید.
فرمشناسیپایـان جنگ (حملات مغولان بـه ایران) زمـینـه را به منظور تبادلات فرهنگی فراهم کرد، از این رو بیشترین تأثیر از هنر شرق دور درون این دوره بـه چشم مـیخورد، نگارههای این مکتب درون شکل هاشورزنی متأثر از مکتب تانگ درون چین و در شکل پرداخت موضوع مشابه نقاشیهای دوره یوآن چین هست و همچنین مولفههای هنری بیزانس درون اندازهای کم رنگ تر درون این نگارهها بـه چشم مـیخورد.
کتب مکتب تبریز ۱مکتب شیراز اول (سدهٔ ۸)[ویرایش]
در سدهٔ هشتم (ه. ق) و همزمان با حکومت ایلخانان مغول درون ایران، شیراز کـه به واسطهٔ هوشیـاری حکمرانانش از حملات مغولان درون امان مانده بود، محیطی امن به منظور ادامـه سبک کهن نگارگری ایرانی بدون تأثیراتی کـه به واسطهٔ این تهاجمات بر نگارگری ایرانی چیره شده بود ایجاد کرد و نوآوریهایی چند بـه آن افزود.
همـین شیوه ۲ قرن بعد و در مکتب اولیـهٔ هرات بـه گونـهٔ مسلط درون نگارگری ایرانی تبدیل شد.
کتب مکتب شیراز (سده ۸)مکتب جلایری[ویرایش]
مکتب جلایری یـا تبریز-بغداد (که بـه واسطه حضور حکومت درون دو مرکز بـه این نام خوانده شده)، سبکی درون نگارگری ایرانی هست که بعد از فروافتادن حکومت ایلخانان درون ۷۳۶ه. ق و در دوران حکومت جلایریها (۷۵۷-۷۴۰ ه. ق) درون این رشته هنری رایج گردید، کتاب آرایی درون دربار جلاریـان خصوصاً درون دربار آخرین پادشاه جلایری (سلطان احمد جلایری) رونق ویژه و سبکی خاص یـافت.
خصوصیـات دیداری درون این مکتب با حذف عناصر چینی و بیزانسی بـه سمت تصویر دنیـای شاعرانـه، خیـالی، و آرمانی نقاش مـیرود. از دیگر خصوصیـات، مـیتوان بـه استفاده از طیف گسترده رنگی و به کارگیری و نمایش بدیع و کامل معماری درون نگارهها اشاره کرد.
از این دوران بـه بعد، درون کتب نگارهها نقشی مـهمتر یـافتند و دیگر درون کنار نوشتار یـا مکمل نوشتار بـه شمار نمـیرفتند بلکه صفحهای کامل بـه آنها اختصاص مـییـافت.
کتب مکتب جلایریمکتب شیراز دوم (سدهٔ ۹)[ویرایش]
در دوران تیموریـان (سده۹ ه. ق) و حضور اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان درون شیراز زمـینـه به منظور بروز دوباره ویژگیهای دیداری مکتب شیراز (سده۸) فراهم شد.
سبکشناسیقرینـهسازی درون نگارههای این مکتب بـه طور قابل ملاحظهای دیده مـیشود و همچنی تضاد رنگی عناصر نگاره و پس زمـینـه آن، استفاده از ابرهای پیچان و سادگی درون ترکیببندیها از مـهمترین ویژگیهای دیداری این مکتب است.
کتب مکتب شیراز (سده ۹)مکتب هرات[ویرایش]
پس از مرگ تیمور (سلسله تیموریـان) فرزندش شاهرخ بـه سلطنت رسید و از آن بعد هرات بـه پایتختی برگزیده شد، بـه واسطه توجه و حمایت بیدریغ شاهرخ و ولیعهدش بایسنقر مـیرزا تهیـه کتب مصور این بار درون هرات و در کتابخانـه بایسنقر مـیزا رونق گرفت و پس از چندی ویژگیهای خاص خود را یـافت.
سبکشناسیترکیب بندی متفارن و عموماً دایرهوار از خصوصیت اصلی این مکتب است. سود جستن از رنگهای غنی و شفاف، تزیینات فراوان، و حذف کامل عناصر چینی وبازتاب عناصر ایرانی مکتب شیراز مکتبی کاملاً ایرانی پدید آورد.
کتب مکتب هراتکمالالدین بهزاد (هرات ۲)[ویرایش]
فعالیت کارگاههای نگارگری بعد از مرگ شاهرخ و بایسنقر مـیرزا که تا اندازهای رنگ رکود گرفت و این رکود که تا هنگام بـه قدرت رسیدن سلطان حسین بایقرا (آخرین شاه تیموری از ۹۱۲-۸۷۳ه. ق) ادامـه یـافت و هنرمندان بزرگی را پروراند، همچون: محمد سیـاه قلم، روحالله مـیرک و از همـه مـهمتر کمالالدین بهزاد کـه بسیـاری او را تابناکترین چهره نگارگری مـیدانند.
سبکشناسی آثار بهزادبهزاد ضمن ادامـه دستاوردهای مکتب هرات اول، و ویژگیهایی را بـه آثارش افزود کـه تا پیش از این دوران بیسابقهاست.
وی به منظور اولین بار سعی درون نمایش و طراحی دقیق پیکره انسانی کرد، موضوعات روزمره را درون آثارش بـه تصویر کشید.
مکتب تبریز دوم و مکتب اصفهان[ویرایش]
شاه اسماعیل درون سال ۹۰۶ ه. ق بعد از شکست آققویونلوها تبریز را بـه پایتختی برگزید. کتابخانـه سلطنتی آققویونلوها درون اختیـار او قرار گرفت و هنرمندانی کـه در کتابخانـه آققویونلوها کار مـید بـه خدمت او درون آمدند. شاه اسماعیل درون سال ۹۱۶ ه. ق بـه هرات حمله برد و آنجا را بـه تصرف خود درآورد و سنت و دستاوردهای غنی و شکوهمند مکتب هرات دوره تیموری را بـه ارث برد.
از مشخصههای نقاشی دورهٔ صفوی لباس و پوشش سر اشخاص است. یکی از نقاشان بزرگ این دوران استاد محمدی، استاد طراحی با قلم بود. از مشخصات آثار او تصویر اشخاص بلندقامت با صورت گرد و کوچک؛ و واقعبینی او درون ترسیم مناظر زندگی درون نواحی روستایی است. او از جملهانی هست که بر روی نگارگران بعد از خود تأثیر بسزایی داشتهاست. یکی دیگر از نقاشان دورهٔ صفوی را رضا عباسی مـینامند. او از پیشروان مکتب اصفهان است. درون همـین دوران چند نگارگر دیگر با اسامـی شبیـه نام رضا عباسی مـیزیستهاند. توجه رضا عباسی بـه خود انسان بیشتر از فضای اطراف اوست. این نکته حتی درون تأکید پرداخت اودر شکل انسان نسبت بـه زمـینـههای سادهای کـه در آثارش استفاده کرد، کاملاً روشن است. اولین نمونـههای تک پیکره (فیگور) را پدید آورد و همچنین نخستین رقعهها (نمونـه نگاره جدا از کتاب مثل یک پرتره) را درون نگارگری نقش زد.
مکتب قاجار[ویرایش]
مکتب نقاشی قاجار درون دوره زند شروع شد و تا دورهٔ قاجار و کمـی بعد از آن امتداد یـافت. این شیوه بـه عنوان سبکی منسجم و مکتبی متشکل درون نقاشی ایران از جایگاه ویژهای برخوردار هست که همـهٔ ویژگیهای موضوعی و کاربردی یک مکتب نقاشی را دارد. این شیوه بیشتر از تلفیق ویژگیهای هنر نقاشی سنتی ایرانی با عناصر و شیوههای از نقاشی اروپایی شکل گرفت. هرچند آثاری نزدیک بـه این شیوه از دوره صفوی درون ایران تاحدی مرسوم بود و «فرنگی سازی» نامـیده مـیشد اما ابتدا درون دوره زند و در ادامـه آن درون دوره قاجار شکل مشخص خود را یـافت. گونـهای از نقاشی عامـیانـه با عنوان نگارگری قهوهخانـهای پدید آمد.
رموز نـهفته درنگارگری[ویرایش]
تندی کندی خطوط[ویرایش]
درنگارگری و تذهیب خط رکن اصلی را داراست و به اندازهای مورداهمـیت هست که وجود سایـه هاراکم رنگ و حتی گاهی از بین مـیبرد قلمگیریها درنگارگری شباهت چشم بـه خوشنویسی دارد چرا کـه هرد و آن از ممارست و دقت نظر بالایی برخوردار است. آنچه کـه نگارگری را از طراحی جدا مـیکند شیوه اجرای خطوط آن هست که درنگارگری با ضعف و قدرت همراه هست در مـیان تمام مخلوقات ایزدی خط تنـها مخصوص انسان هست وقدرتی هست که سایر مخلوقات از آن بی بهرهاند واز آنجایی کـه خط مخصوص انسان هست به طبع از جنس وی مـیباشد و ریشـه درون ضمـیر و فطرت آدمـی دارد. درون دین مبین اسلام مبارزه با خیر و شر درون نفس آدمـی وجود دارد درون نفسی کـه گاهی آرام و لطیف و گاهی طغیـانی لجام گسیخته مـیباشد و همـین نفس وقتی درون پرتوالطاف الهی صاحب تربیت شود و مـهار زده گرددانسان را نجات مـیبخشد و بر کشتی سعادت مـی نشاند بعد دراین جا نقش اصلی خطوط بیش از پیش روشن مـیشود چرا کـه همـین خطوط جانشینان اصلی ویـادگاریهای همـیشـه فکر انسانند تفکر انسانـهایی کـه درقالب خطها و نقشها بر صفحات تاریخ جاودانـه مـیشوند.
در نقاشیهای ایرانی صورتهایی را مـیبینیم کـه با تناسبهای صورتهای دنیـای واقعی تفاوت چشمگیری دارد بـه گونـهای کـه چشمها بـه یکدیگر نزدیکتر از فاصله حقیقی دو چشم هستند و گوشها بالاتر از جای اصلی خود مـیباشند و قاب صورت بر روی خطوط اسلیمـی سوار هست و بسیـاری از موارد دیگر کـه با کمـی دقت بـه آنـها پی خواهیم برد. ولی آیـا هنرمند نگارگر با چنین چیرهدستی و مـهارت کـه صورتهای ظریف و زیبا را ثصویر کرده، قادر نبوده تناسبها و موقعیت واقعی صورت را ثصویر کند؟ و یـا به منظور صورتهای این چنینی رموزی نـهفته است؟ ادب ورزان و زیبایی سازان هنر ایرانی از دیرباز با چهرههای زیبا و خوش خط و خال برخوردی عارفانـه داشتند. زیبا رویـان تقدیس مـید چرا کـه در زیبایی صورت آنـها اثر و نشانـهای از جمال صنع خداوند مـی دیدند.
در هنر نگارگری هر یک از اجزا صورت درون نزد هنرمندان پاک چشم و ظریف طبع، معنای خاصی دارد. آنـها از دیر باز ابروی زیبا رویـان را بـه شکل بـه هم پیوسته مـی پسندیدهاند و آن را بـه پرنده و اغلب کلاغی سیـاه ثشبیـه مـید کـه با تارک صورت درون حال پرواز هست و با و تموج بالهای کشیده خود ذل را بـه صید شکار خویش مـی افکند. چشم نیز کـه به نرگس بینا تشبیـه مـیشد اگر خمار آلود و بادامـی شکل بود درون نزد مردم بهترین و محبوب ترین حالت خود را داشت. شیرین کلامان و نازک خیـالان چشم و ابرو را بـه کلاغی کـه همواره درون پی شکار بادام تر است، ولی بـه ربودن آن نائل نمـیآید تشبیـه مـید.نیز علاوه بر ملاحت و کوچکی خوش آیند خود درون نظر اهل ذوق از جایگاهی بس ویژه بر خوردار است، چرا کـه معرفت یـار سیما رویی هست که علاوه بر زیبایی، باهوش و موشکاف است.
همانگونـه کـه در چهرههای زیبا و ظریف نگارگری مشـهور استرا بـه صورت تار مویی نازک کـه از وسط چون غنچه گلی سرخ شکافته شده ترسیم مـیکنند کـه حکایت از موشکافی زیبا رویی دارد کـه اگر دهانش نیز بـه سخن گفتن باز شود درون دری از آن بیرون تراوید. فرورفتگیها و نیشهایبه چاه قند و شکر تعبیر شدهاند. اینگونـه هست که هنر ایرانی تمامـی حسهای پاک موجود درون آدمـی را تحریک مـیکنند.
کشیدگی و کوچکی بینی مقبول طبع زیبا پرستان بوده و منفذهای کوچکی کـه به عنوان بینی درون نقاشیهای خود تعبیـه مـید، حاکی از ظرافت و شکنندگی چهرههای ترسیمـی آنـهاست. چرا کـه بینی بخش عمدهای از صورت را اشغال مـیکند و اگر کوچک و کم حجم ترسیم شود، ملاحت و زیبایی خاصی بـه چهره مـیبخشد و رعایت این نکته نیز از دید هنر ورزان زیبا پرست پنـهان نموده است.
موهای سلسله وار و مجعد از خصیصههای صورتهای نقاشی ایرانی است. پیچ و تابها و جهتهای موجود درون موی صنمهای نقاشی شده، دل عاشق را با کش و قوسهای موزون خود همراه مـیسازند و به التهاب وا مـیدارند. درون هنر و ادبیـات و حتی تاریخ ایرانی موی معشوق رشتهای هست که عاشق را بـه خود متصل مـیکند خلعی را کـه مـیان آن دو وجود دارد پر مـیکند.
برخی از نگارگران با اضافه ریش و سبیل بـه همان چهرههای ترسیمـی خود حالتهای مردانـه تر و پیرانـه تر مـیبخشیدند و عدهای دیگر با تغییرای درون حالت صورت اعم از بزرگ بینی و ریز چشم و پهن ابرو، چهرههای متفاوت مـیآفد.[۷]
جستارهای وابسته[ویرایش]
- آشنایی با مکاتب نقاشی/ناهید عبدی و علی اصغر مـیرزایی مـهر/چاپ دوم ۱۳۸۴/شابک:۹۶۴-۰۵-۱۲۴۹-۴
- کتاب سیر هنر درون تاریخ
[بررسی و تجزیـه وتحلیل مکاتب مختلف نگارگری نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد]